شهرزاد قصه‌گو

کانال اطلاع رسانی انجمن فیلم داراب و انجمن ادبیات داستانی شهرزاد داراب

شهرزاد قصه‌گو

کانال اطلاع رسانی انجمن فیلم داراب و انجمن ادبیات داستانی شهرزاد داراب

سلام خوش آمدید

به مناسبت آغاز هشتمین سال تشکیل انجمن ادبیات داستانی شهرزاد داراب, روز جمعه ششم بهمن ماه 96  ساعت 9 صبح در نگارخانه اداره ارشاد اسلامی داراب با حضور داستان نویسان برجسته کشور آقابان ابوتراب خسروی,حسین رحیمی,محمدرضا صفدری و صمد طاهری مراسمی در دو نوبت صبح و عصر برگزار شد؛در جلسه صبح کارگاه داستانی تشکیل شد و در آن داستانهای ملحفه سفید از خانم فاطمه دیندارلو , ظبقه چهارم از امین فدایی و برج از حسین مقدس خوانده شد و توسط مهمانان و حاضرین در جلسه مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

(این معرفی برگرفته از مقاله های آقای صادقیان در ویژه نامه نخستین جشنواره داستالن طنز است)

نخستین جلسه ی انجمن داستانی شهرزاد داراب در روز جمعه سیزدهم بهمن ماه 1389 در کتابخانه ی عمومی داراب تشکیل شد؛ پیش از این در روزهای پنجم,دوازدهم و بیست و پنجم دیماه همین سال اساسنامه ی انجمن به تصویب هیئت موسس رسیده بود.

بنا بر اساس نامه هدفهای  انجمن این‌گونه بیان شده است:

این هفته در سینما جوان داراب شاهد فیلم وینسنت دوست داشتنی یا وینسنت دوست داشتنی ات خواهیم بود عنوان فیلم ترجمه عبارت loving vincent  است که ون گوگ در پایان نامه هایش به برادرش می نوشت بنابر این می توان آن را " دوست دار شما وینسنت" یا " با تقدیم عشق وینسنت" هم ترجمه کرد. فیلم یک انیمیشن است که به سبک نقاشی های ون گوگ تهیه شده است و همان گونه که پیداست به زندگی وینسنت ( یا ونسان) ون گوگ می پردازد لازم به تذکر است که این انیمیشن ویژه کودکان نیست.


مقاله حاضر ترجمه‌ی نقد مجله “ورایتی” و به قلم “پیتر دبورگ” با اندکی تغییرات است.


بیش از ۵ دقیقه خیره به یکی از تابلو های “وینسنت ون گوگ” خیره مانده ای و آرام متوجه می‌شوی که مغزت در حال پیمودن راه های عجیب و غریبی است. حتی این روزها با این که نزدیک به صد سال از مرگ این هنرمند فقید می‌گذرد، ضربه های قلموی وی بر تابلوها نوعی انرژی روانشناختی متساعد می‌کند. ارتعاشی متناوب که گویی از خلال زندگی خود ونگوگ نشات می گیرد. حال تصور کنید به جای ۵ دقیقه حدود ۹۰ دقیقه به تماشای تصاویر متحرک از نقاشی های ونگوگ نشسته اید. همه چیز شروع به حرکت خواهند کرد.

روز جمعه ششم بهمن ماه با حضور سه تن از داستان نویسان کشور, آقایان ابوتراب خسروی,محمدرضا صفدری و صمد طاهری هشتمین سالگرد بنیان گذاری انجمن ادبیات داستانی شهرزاد گرامی داشته می شود؛ برنامه ها در دو نوبت صبح و عصر برگزار می شود. از ساعت 9 صبح در سالن نگارخانه اداره ارشاد اسلامی داراب , با حضور نامبردگان کارگاه داستان برگزار می گردد که در آن سه داستان از اعضای انجمن خانم فاطمه دیندارلو و آقایان حسین مقدس و امین فدایی خوانده و توسط مهمانان نقد و بررسی می شود؛جلسه عمومی در ساعت 18 همان روز در تالار فرهنگ و هنر(آمفی تئاتر) با برنامه های گوناگون برگزار می گردد. داستانهایی که در جلسه صبح خوانده می شود را می توانید در زیر دانلود کنید:

برج

ملحفه سفید

طبقه چهارم

اَکوسیاه

محمدرضا صفدری

آب کدام دریا کم می‌شود اگر دست‌های زنی سبزه و ترکه‌ئی شانه‌های آفتاب سوختهٔ اَکوسیاه[۱] را مالش دهد؟ چه بهتر که زن بلند بالا باشد و موهای شلالش[۲] تا کاسهٔ زانو برسد. زنِ مَرد مُرده‌ئی است؟ باشد، غمی نیست. مرد پایش می‌شَلد؟ این هم حرفِ شکم سیرهاست. زن چه می‌خواهد جز سرپناهی؟ مردی کاری، که او را از کپرها و شَرِ بدمست‌ها و فرنگی‌های بدشلوار[۳] نجات بدهد.

صمد طاهری

 

- 1مقدمه: چون مکان و فرهنگ ، در این رُمان نقش مهمی را ایفا می کند، شاید دادن توضیحاتی در این خصوص، ما را در بررسی کار کمک کند. 

ین دومین قصه‌ئی است که از محمدرضا صفدری در کتاب جمعه (شمارهٔ ۷) به‌چاپ می‌رسد. بر نخستین قصهٔ او شرحی توجیهی نوشتیم، چرا که نویسنده به‌وفور از اصطلاحات خورموج – زادگاهش – بهره می‌جوید که این البته به‌غنای هرچه بیش‌تر زبان مدد می‌رساند.



عَلو[۱] کنار دیوار کاهگلی نشسته بود و چنگ خرمایش را کله‌کله[۲] می‌خورد. آفتاب بی‌حال زمستان تا وسط میدان پهن شده بود. پشت دست‌های کوچکِ چرکمرده[۳]اش رگه‌های خون بیرون زده بود و نیمتنهٔ گل و گشادی که تا کاسهٔ زانویش می‌رسید جثهٔ او را بزرگ‌تر نشان می‌داد. تو بَرِ آفتاب این پا و آن پا می‌شد و به‌کوچهٔ ته میدان گردن می‌کشید. کوچه خالی بود. فقط چند پسربچهٔ سیاسوختهٔ پاپتی تومیدان دنبال توپ می‌دویدند.

صدای زنگ دوچرخه‌ئی از دور آمد و نزدیک شد. چشم علو لحظه‌ئی به‌کوچه ماند. دستش را سایبان چشم گرفت و خیره شد. زنگ دوچرخه باز بلند شد وعلو ایستاد و ایستاد تا صدا به‌دور کشید. همچنان نگاهش به‌تهِ کوچه مانده بود که کفشِ کتانیِ وصله‌خورده‌ئی با توپ جلوش افتاد و به‌دنبالش سروصدای بچه‌ها بلند شد که:

عَلو بزن! علو بزن!

- کفش مال منه. اوّل اونو بنداز!

هنوز پایش به‌شکم توپ نچسبیده بود که عقب کشید. بند جگرش لرزید. توپ را با دست انداخت و به‌دو انگشت بزرگ پایش که با کهنهٔ سرخی بسته بود نگاه کرد. چه خوب که آن‌ها را با پارچهٔ سرخ نشان کرده بود، والّا می‌زد و دوباره خون راه می‌افتاد.

- تخم سگ، مگه نگفتم بندازش؟

صدای رفیقش غُلو[۴] بود که به‌شوخی می‌گفت. و عَلو با کهنه‌ئی گوشهٔ کفش را گرفت و تو هوا تکانش داد: هِی کفش! هِی کفش! یکی هم نفهمه باور می‌کنه!

- خوبه خودت داشته باشی.

عَلو گفت: - تو هم که داری مالی نیست. از کجا پیداش کردی؟

غُلو گفت: - تو آشغالای خونه شما.

این داستان ها ظاهرا نخستین بار در کتاب جمعه به چاپ رسیده که بعدها به صورت مجموعه داستان سیاسنبو به چاپ رسیده و تازگی ها تجدید چاپ شده داستان های کتاب به نوعی در عین استقلال به هم پیوسته هستند. در این مطلب و مطالب بعدی  برخی از داستان هایی از این مجموعه که در کتاب جمعه به چاپ رسیده خواهد آمد. برای خرید کتاب به پیوند زیر مراجعه کنید:
https://www.30book.com/book/70267/%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A8%D9%88-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%AA
همچنین می توانید در پیوند زیر کتاب سنگ و سایه را به صورت الکترونیکی و قانونی خریداری کنید:
http://fidibo.com/book/63302-%D8%B3%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D8%B3%D8%A7%DB%8C%D9%87-(%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C-%D8%A8%D9%84%D9%86%D8%AF)
هم چنین می توانید تمامی شماره های کتاب جمعه ( و برخی از مجلدات کتاب هفته )را در پیوند زیر به صورت متن و عکس بخوانید:
http://www.irpress.org/index.php?title=%D8%B5%D9%81%D8%AD%D9%87%D9%94_%D8%A7%D8%B5%D9%84%DB%8C

این هفته قرار بود که درانجمن شهرزاد داستان برج از آقای مقدس نقد و بررسی شود که به علت عدم امکان حضور ایشان منتفی شد به جای آن برخی از دوستان درباره صمد طاهری و محمد رضا صفدری که به احتمال فراوان در اوایل بهمن شاهد حضورشان خواهیم بود صحبت خواهد کرد و چند داستان صوتی از ایشان پخش خواهند شد.

کانال انجمن داستانی شهرزاد داراب در تلگرام

https://telegram.me/shahrzadstoryd
shahrzadstoryd@
کانال تلگرام انجمن فیلم داراب
https://t.me/darabfilm
darabfilm@
این وبلاگ تنها به اطلاع رسانی فعالیت های انجمن فیلم و شهرزاد داراب از دید من به عنوان عضو هر دو انجمن می پردازد و بیانگر موضع رسمی این دو انجمن نیست.