شهرزاد قصه‌گو

کانال اطلاع رسانی انجمن فیلم داراب و انجمن ادبیات داستانی شهرزاد داراب

شهرزاد قصه‌گو

کانال اطلاع رسانی انجمن فیلم داراب و انجمن ادبیات داستانی شهرزاد داراب

سلام خوش آمدید

۶ مطلب در مرداد ۱۴۰۲ ثبت شده است

متن PDF را از اینجا دانلود کنید.

 

 

 پشت میز نشست. آبدارچی مثل هر روز فنجان چای و روزنامه صبح را کنار دستش گذاشت. خبر اصلی که درشت نوشته شده بود، چندان امیدوارکننده نبود؛ احتمالش را منتفی ندانسته‌بودند. همین احتمال، ترس به دلش می‌انداخت. احتمال هر چیزی بیشتر از خود آن چیز ترس دارد، خودش را که می‌توانی نشان بدهی و خیال همه را راحت کنی با احتمال این که عاقبت یک روز، بمبی، شهاب‌سنگی، چیزی از آسمان روی سرت خواهد افتاد دیگر هیچ وقت جلوی پایت را نخواهی دید.

  • ۰ نظر
  • ۳۱ مرداد ۰۲ ، ۰۱:۲۲

 

JULIO CORTÁZAR

 

House Taken Over

 

Translated by: Paul Blackburn

========================

We liked the house because, apart from its being old and spacious (in a day when old houses go down for a profitable auction of their construction materials), it kept the memories of great grandparents, our paternal grandfather, our parents and the whole of childhood.

  • ۰ نظر
  • ۲۶ مرداد ۰۲ ، ۱۰:۲۱

فایل PDF  را از اینجا دانلود کنید.

=================

 

خانه را دوست داشتیم، زیرا گذشته از قدیمی و بزرگ‌بودن، یاد و خاطره‌ی آباواجدادی و در یک کلام، دوران کودکی ما را در خود داشت. در روزگار ما خانه‌های بزرگ را می‌کوبیدند و مصالح آن را می‌فروختند.

 من و ایرن، توی این خانه‌ی دنگال، به‌تنهایی می‌ماندیم. عاقلانه نبود در جایی که هشت نفر، به‌راحتی می‌توانستند در آن زندگی کنند و مزاحم هم نشوند، فقط ما دو نفر بمانیم. ساعت هفت صبح بیدار می‌شدیم و به نظافت می‌پرداختیم. حدود ساعت یازده باقی کار را به ایرن وامی‌گذاشتم و به آشپزخانه می‌رفتم.

  • ۰ نظر
  • ۲۵ مرداد ۰۲ ، ۱۱:۰۱

A Good Man Is Hard to Find

Flannery O’Connor

 

The grandmother didn't want to go to Florida. She wanted to visit some of her connections in east Tennes- see and she was seizing at every chance to change Bailey's mind. Bailey was the son she lived with, her only boy. He was sitting on the edge of his chair at the table, bent over the orange sports section of the Journal. "Now look here, Bailey," she said,

  • ۰ نظر
  • ۱۷ مرداد ۰۲ ، ۰۲:۰۸

فایل PDF

متن انگلیسی

 

آدم خوب کم پیدا می‌شود.

مری فلانری اوکانر

برگردان: احمد گلشیری

 

 

 مادربزرگ خوش نداشت به فلوریدا برود، دلش می‌خواست برود تنسی شرقی چند تا از بستگانش را ببیند و هر وقت فرصتی دست می‌داد، سعی می‌کرد نظر بیلی را برگرداند.

  • ۰ نظر
  • ۱۶ مرداد ۰۲ ، ۱۸:۵۹

فایل پی‌دی‌اف را از اینجا دانلود کنید.

----------------------------------

          آن زمان، من چهل، چهل و پنج سالی داشتم، فرزند. حالا دارم نود، نود و پنج سالی. تو که الآن حدود سی و پنج سالی داری، نوه میانی من هستی. جلوی خانه، با مادربزرگت از رسم زمانه و وفا و بیوفایی روزگار گپ و گفت میزدیم. شب بود. ماه، هر چه تقلا کرد تا پارهابرهای آسمان را جارو کند نتوانست و ماه شد عین نوعروسی که خاکستر سیاه به سر و صورتش پاشیدهاند. صدای عجیب و غریبی مثل صدای خروس از بالای آبادی، هوا را حرکت میداد و فتیله چراغموشی را به التماس میانداخت.

  • ۰ نظر
  • ۰۷ مرداد ۰۲ ، ۱۶:۴۱

کانال انجمن داستانی شهرزاد داراب در تلگرام

https://telegram.me/shahrzadstoryd
shahrzadstoryd@
کانال تلگرام انجمن فیلم داراب
https://t.me/darabfilm
darabfilm@
این وبلاگ تنها به اطلاع رسانی فعالیت های انجمن فیلم و شهرزاد داراب از دید من به عنوان عضو هر دو انجمن می پردازد و بیانگر موضع رسمی این دو انجمن نیست.