پیدیاف اصلی پی دیاف ویرایششده
مرگ و پرگار
خورخه لوئیس بورخس، برگردان از احمد میرعلائی
از میان مسائل بسیاری که ذهن تیز و جسور لونُورت[1] را به آزمون گرفت هیچ کدام چنین غریب - میتوان گفت چنین گستاخانه غریب ـ نبود که سلسلهی سرگیجهآوری از اعمال خونین که در ویلای تریست لو روی[2]، میان روایح بیحد و مرز درختان اوکالیپتوس، به نقطهی اوج خود رسید. حقیقت دارد که اریک لونُورت نتوانست جلو آخرین جنایت را بگیرد اما در این نکته تردیدی نیست که آن را پیشبینی کردهبود. البته هویت قاتلِ شوربخت یارمولینسکی[3] را نیز نتوانستهبود حدس بزند اما رمز کلامی این سلسله جنایت شریرانه و همچنین مشارکت رد شارلاخ[4] -همان که به شارلاخ کج کلاه معروف بود- را در آن به فراست دریافتهبود. این جنایتکار -همانند بسیاری دیگر- به شرافت خود سوگند خوردهبود تا لونورت را به قتل برساند، اما لونورت از این تهدید هرگز بیمی به دل راه ندادهبود، خود را متفکری تمام عیار میدانست؛ نوعی اوگوست دوپِن[5]، اما خصلت ماجراجویی و یا حتی پاکبازی داشت.
- ۰ نظر
- ۱۳ ارديبهشت ۰۳ ، ۱۶:۰۶