شهرزاد قصه‌گو

کانال اطلاع رسانی انجمن فیلم داراب و انجمن ادبیات داستانی شهرزاد داراب

شهرزاد قصه‌گو

کانال اطلاع رسانی انجمن فیلم داراب و انجمن ادبیات داستانی شهرزاد داراب

سلام خوش آمدید

۷ مطلب در آذر ۱۴۰۲ ثبت شده است

ریموند کارور/ کلیسای جامع

برگردان: فرزانه طاهری

 

 

همان مرد کور، دوست قدیمی زنم. بله، خود او داشت می آمد شب را پیش ما بماند. زنش مرده بود. برای همین آمده بود به دیدن قوم و خویشهای زن مرده اش در کانتی کات. از خانه ی همانها به زنم تلفن کرد. با هم قرار و مدارش را گذاشتند. با قطار می آمد،پنج ساعتی توی راه بود و زنم میرفت ایستگاه به استقبالش.

دانلود پی‌دی‌اف

دانلود ورد

داستان کلیسای جامع(روایت کارور از ملاقات)

 

سیل در اردو

تس گالاگر، ترجمه‌ی اسدالله امرایی

یک توضیح:

تس گالاگر از سال ۱۹۸۲ تا پایان زندگی ریموند کارور با او زندگی می‌کرد، ماجرای نوشتن این داستان به نقل از مقدمه‌ی کتاب «کلیسای جامع، دو روایت» ترجمه‌ی اسدالله امرایی:

تس گالاگر در سال ۱۹۷۰ به مدت یک سال در بخش تحقیق و توسعه‌ی ‌ اداره‌ی پلیس سیاتل کار می‌کرد وظیفه او راه اندازی سیستمی بود که در انگشت نگاری مورد استفاده قرار می‌گرفت. همکار او جری کاریوو، مردی نابینای مادرزاد بود. تس اثر انگشتها را روی لوحی به صورت برجسته در می آورد و جری با لمس برجستگی‌ها آنها را طبقه بندی می‌کرد. تس و جری سر این قضیه با هم دوست شدند.

در سال ۱۹۸۰ جری از مریلند به تس تلفن کرد و گفت که برای دیداری نزد او می‌آید همسرش به تازگی بر اثر بیماری سرطان در گذشته بود و او می‌خواست پیش اقوام زنش بیاید که در ایست کوست زندگی می کردند. به علت نزدیکی به خانه‌ی تس گالاگر که همراه با ریموند کارور در سیراکیوز زندگی می‌کرد تصمیم گرفت سری هم به او بزند. این برخورد باعث شد که آن دو هر کدام داستانی بنویسند .

***

قصه‌ی آقای گاف، روایت سرهم بندی شده‌ای که من جور کرده‌ام، با رسیدن مرد کوری به خانه‌ام آغاز می‌‌شود، اما داستان واقعی با روزی ده ساعت کار من برای نورمن راث شروع می‌‌شود؛ مردکوری که مرا استخدام کرد چون از صدای من خوشش می‌آمد.

دانلود فایل پی‌دی‌اف

دانلود فایل ورد

خواندن در تارنمای راسخون

شاعرانگی و داستان شمس لنگرودی

 

 

منطق خبری و منطق هنری

حافظ می‌گوید: «ای مگس عرصه‌ی سیمرغ نه جولانگه توست». وقتی با این شعر مواجه می‌شویم، یا باید بگوییم: حافظ عقل‌اش را از دست داده بود که با مگس حرف می‌زد، یا بگوییم: نه! حتماً منظوری غیر از حرف‌زدن با مگس داشته، خواننده همان اول متوجه می‌شود که این کلام استعاری است و قصد، «مگس» نیست. به جای مگس هر کسی و هر چیز دیگری می‌تواند باشد. تفاوتِ «عرصه‌ی منطق شعری» و «عرصه‌ی منطق خبری» و غیر شعری همین جاست.

پی‌دی‌اف اصلی

پی‌دی‌اف ویرایش شده

فایل ورد

 

--------------------------------------------------

با یک فشنگ چه می‌توان کرد غیر از خودکشی؟

منصور علی‌مرادی

 

دریای سراب در تیله‌هایِ سبزِ چشمانِ خشکِ مردِ بلوچ جا خوش کرده بود. گرداگردِ برهوت، غبار بود و غبار و باد. بادِ سرگردان همچون زنی مجنون بی‌قاعده می‌رقصید بر سطحِ هموار دشت. بلوچ از پس سی سال زندگی در واحه‌های وهمناک، روزی را تا به این حد نفرین شده به ‌یاد نداشت. موج شن در سینه‌ی تپه‌ها به گونه‌های چروکیده‌ی پیرزنانی می‌مانست در حال احتضار، شتر به مکافات پا بر زمین می‌کشید که دانه‌های شن بر کف گوشه‌ی دهان‌اش به انبوه زنبورها بر مومی خشک شباهت داشت. مرد بلوچ مهار می‌کشید و به زحمت جلو می‌رفت......

 

پی‌دی‌اف

 

پی‌دی‌اف اصلی

----------------------------------------------

میدان عاشقی

بهناز علی پور گسکری

از مجموعه‌ی «رشت، یک شهر، بیست داستان» گردآوری کیهان خانجانی

 

 

در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۹۸ جاروی مکنده، در دست‌های خدمتگزار اداره‌ی پست، واقع در میدان شهرداری رشت، نامه را از زیر کمد بایگانی بیرون کشید. زن جوان، دامن مانتو را جمع کرد، پای کمد نشست و قشر ضخیم پُرز و غبار را از تن نامه برداشت.

 فرستنده: زیار سلامت، رشت، راسته‌ی پیل‌بازار، خیابان شریعتی، پلاک۱/۲

گیرنده: امینا نوری، تهران، خیابان گیشا، کوچه ششم، پلاک۲/۱

پی‌دی‌اف ترجمه‌ی بهمن دارالشفایی( ملاک بررسی همین نسخه است.)

پی‌دی‌اف ترجمه‌ی ابراهیم یونسی(ویرایش‌شده)

پی‌دی‌اف ترجمه‌ی ابراهیم یونسی(متن اصلی از کتاب هفته)

پی‌دی‌اف متن اصلی به زبان انگلیسی

گیرنده شناخته نشد.

نویسنده: کاترین کرسمن تایلور،  ترجمه ابراهیم یونسی بانه

 

آقای مارتین شولز

 کاخ رانتزنبورگ۱

 مونیخ آلمان

دوازدهم نوامبر ۱۹۳۲

مارتین عزیزم!

به وطنت آلمان بازگشتی، چقدر به تو رشک می‌برم. گرچه آلمان را از زمان پایان تحصیلاتم به بعد، دیگر ندیده‌ام اما هنوز اونتردن لیندن۲ مرا به سوی خود می‌کشد و آن مباحثه‌های عمیق، دوستی‌های شیرین، و آن آزادی بی‌حد و مرز معنوی را به یادم می‌آورد.

کانال انجمن داستانی شهرزاد داراب در تلگرام

https://telegram.me/shahrzadstoryd
shahrzadstoryd@
کانال تلگرام انجمن فیلم داراب
https://t.me/darabfilm
darabfilm@
این وبلاگ تنها به اطلاع رسانی فعالیت های انجمن فیلم و شهرزاد داراب از دید من به عنوان عضو هر دو انجمن می پردازد و بیانگر موضع رسمی این دو انجمن نیست.