وینسنت دوست داشتنی
مقاله حاضر ترجمهی نقد مجله “ورایتی” و به قلم “پیتر دبورگ” با اندکی تغییرات است.
بیش از ۵ دقیقه خیره به یکی از تابلو های “وینسنت ون گوگ” خیره مانده ای و آرام متوجه میشوی که مغزت در حال پیمودن راه های عجیب و غریبی است. حتی این روزها با این که نزدیک به صد سال از مرگ این هنرمند فقید میگذرد، ضربه های قلموی وی بر تابلوها نوعی انرژی روانشناختی متساعد میکند. ارتعاشی متناوب که گویی از خلال زندگی خود ونگوگ نشات می گیرد. حال تصور کنید به جای ۵ دقیقه حدود ۹۰ دقیقه به تماشای تصاویر متحرک از نقاشی های ونگوگ نشسته اید. همه چیز شروع به حرکت خواهند کرد.
چنین دنیای انیمیشنی که یک هنرمند لهستانی برای “وینسنت دوست داشتنی” متصور شده است، برگرفته از انگیزه ای هنرمندی هلندی دارد که “اولین فیلم تمام نقاشی شده در جهان” را در رویای خود متصور شده بود. این بدان معناست که تقریبا تمام ۶۵۰۰۰ فریم تصویر توسط هنرمندان و با دست به صورت رنگ و روغن باز آفریده شده اند تا مخاطب دقیقا همان تصور و خیال پردازی که از وینسنت ونگوگ دارد به وی دست دهد.
داستان هنگامی شروع میشود که خود هنرمند مرده است. بنابراین ما روایت را از چشمان وی شاهد نیستیم. چیزی شبیه به خود سبک ونگوگ که رنگ های جسور و ضخیم و ضربه های انرژیک بی پروا، یاد آور زندگی محرک سنتی اوست.
اکثر مردم میدانند که ونگوگ خود را از نعمت شنوایی محروم میکند و هیچکس دلیل مشخصی برای این منظور نمیداند. در سال ۱۸۹۰ ونگوگ در حالی که در فرانسه اقامت داشت، این هنرمند عذاب دیده به علت زخم شدیدی که در معده خود داشت و به احتمال زیاد خودکشی دلیل آن بوده است، دیده از دنیا فرو بست. در گزارشات ادعا شده که ونگوگ خود اشاره به تیراندازی به خود داشته است و اصرار داشته دیگران را متهم نکنند بلکه خود تصمیم گیرنده این مسئله بوده است. اما همیشه این شک و تردید ها وجود داشته که آیا شخص دیگری در قتل او وجود داشته است؟ آیا که کنجکاوی سبب همچین ماجرای شده است؟ و اگر واقعا خودکش دلیل اصلی بوده است چه عاملی سبب گشته که او دست به همچین کاری بزند؟
نیازی به اشاره و گفتن نیست که “دوروتا کوبیلا” و “هیو ولچمن” به هیچ عنوان در صدد حل این معما نیستند. با این حال به آرامی سوالی مطرح میکنند که چگونه ونگوگ در طی شش هفته از یک آدم آرام و خونسرد به شخصی که خودکشی میکند بدل میشود. اگرچه در تاریخ از وینسنت ونگوگ به عنوان یک دیوانه نابغه یاد میشود، فیلمسازان به معنای واقعی کلمه سعی بر نشان دادن یک پرتره جذاب و پرجنب و جوش و البته حساس از وی هستند. هنرمندی که اغلب تمام نامه هایش را با این امضا به پایان می رساند، “وینسنت دوست داشتنی”. که عنوان فیلم هم از امضا وی برگرفته شده است.
“وینسنت دوست داشتنی” اما نهایت یک تعصب و استمرار در کار را نشان میدهد. تلاشی که پس از ۷ سال به ثمر رسیده است. نتایج این تصویرگری به وضوع معیارهای امپرسیونیسم را باز تفسیر میکند.
عکاسی به شکل مطلق نمیتواند طبیعت متناقض ونگوگ را به تصویر بکشد و کارگردانان از بازیگران واقعی برای تصویر برداری استفاده کرده اند. بازیگرانی که چهره آن ها بعضا قابل تشخیص است. نوعی ترکیب “روتوسکوپی” که در آن فریم ها بر روی فیلم زنده اجرا میگردد. شبیه خود نقاشی های ونگوگ و در تناقض با شیوه فلسفی وی!
اگر چه این تکنیک به معنای تقلب کردن نیست اما عوامل پشت صحنه ۱۲۰ عدد نقاشی رنگ روغن را در راستای دید دوربین قرار داده اند. که این تکنیک مانند نوعی فیلتر در فتوشاپ عمل میکند. به این ترتیب کارگردانان با این حربه بازیگر را که در جلو دوربین بازی میکند به پیش زمینه متصل میکند و نوعی سیالیت در نقاشی های ونگوگ را به بیننده القا میکند.
در هر صورت بیننده درک بالایی از جزئیات به کار رفته در فیلم نخواهد داشت و در عوض بر محور داستان و روایت شاعرانه آن متمرکز خواهد شد که لحظاتی احساسی از آخرین لحظات و اعمال ونگوگ را برای بیننده به ارمغان خواهد داشت. “وینسنت دوست داشتنی” به عنوان یک اثر حس عمیق تری از شخصیت وینسنت ونگوگ را متصور میشود. مدلی که شاید سرمشقی برای فیلم سازان باشد.
:
- ۹۶/۱۱/۰۹