«مرگ زیباست و نزدیک»
«مرگ زیباست و نزدیک»؛ محمد محمدعلی به جهان قصههایش پیوست
محمد محمدعلی، نویسنده ، منتقد و عضو کانون نویسندگان ایران روز پنجشنبه ۲۳ شهریور ماه در سن ۷۵ سالگی دور از وطن، در ونکوور کانادا، چشم از جهان فرو بست.
محمد محمدعلی بارها گفته بود هنگام نوشتن داستانها و رمانهای خود، بهویژه درباره موضوع مرگ، احساس نزدیکی به آن را دارد. او میگفت: «وقتی داستان مینویسم، مرگ را بیشتر احساس میکنم و گمان میکنم که زیباست و نزدیک.»
جواد مجابی، نویسنده، شاعر و منتقد در گفتگو با وبسایت بی بی سی فارسی فقدان محمد محمد علی را یک ضایعه دانست و گفت: «من تصور میکنم ما این سالها از او محروم شدیم، هم ما از دیدارش محروم شدیم و هم بسیاری از شاگردانش که همواره از او می آموختند. اما آنچه مهم است این است که ما بیاموزیم و بیاموزانیم و محمد محمدعلی در این جایگاه یگانه بود.»
حافظ موسوی، شاعر، منتقد و عضو کانون نویسندگان ایران نیز در یادداشتی که در اختیار بی بی سی فارسی قرار داده نوشته است: «امروز صبح وقتی که از درگذشت محمد محمدعلی باخبر شدم، تکان خوردم. باورم نمیشد. از اخبار و عکسهایی که از او در فضای مجازی منتشر میشد، چنین به نظر میرسید که فعال و شاداب و سرزنده است. دریغا که مرگ گوشش بدهکار این حرفها نیست و او را چنین غافلگیرانه از ما ربود.»
حافظ موسوی در یادداشت خود، محمد محمد علی را پرکار و خلاق، و یکی از خوبان روزگار توصیف کرده و نوشته است: «در چند سال آخر انتشار مجله کارنامه، همکار بودیم. کاردانی و فروتنیاش کار کردن با او را برای من لذتبخش میکرد. احساس مسئولیت نسبت به داستاننویسان جوان و اینکه میکوشید در هر فرصتی فضایی برای معرفی آنها فراهم کند موجب شده بود که همواره گروهی از جوانها گرد او حلقه بزنند و از او بیاموزند. کارگاه داستان نویسیاش در کارنامه همیشه پر رونق بود.»
محمد محمدعلی در تاریخ ۷ اردیبهشت ۱۳۲۷ در تهران به دنیا آمد و در خانوادهای پرجمعیت بزرگ شد. او کار نوشتن را در دوران تحصیل در دبیرستان مروی شروع کرد. در همان نوجوانی نه تنها نمایشنامههایی نوشت، بلکه سالنامه مروی را نیز منتشر کرد.
محمد محمد علی اولین مجموعه داستان خود را به نام «درهٔ هندآباد گرگ داره» در سال ۱۳۵۴ منتشر کرد، کتابی که به شیوهای واقعگرایانه به زندگی فقرزده مردم یک روستا میپرداخت. او در داستانهای این کتاب جامعهای معیوب، خرافاتی و ناتوان را با بهکارگیری اصطلاحات محلی فراوان به تصویر کشید.
دومین مجموعه داستانش را با نام «از ما بهتران » در بحبوحه انقلاب سال ۱۳۵۷ روانه بازار کتاب کرد. او در این مجموعه داستان، با نثری ساده و با روایتی پر رمز و راز پای خرافات و باورهای ماورالطبیعه را به داستانهایش باز کرد.
منوچهر آتشی، شاعر و منتقد، نیز در همان زمان نقدی با این عنوان «نویسندهای با زبان تازه ظهور کرد»، بر این کتاب نوشت.
نقد منوچهر آتشی و زبان تازه و نوینی که محمد محمدعلی در این مجموعه داستان به کار برده بود، دست به دست هم داد تا این کتاب در محافل ادبی و روشنفکری آن زمان مورد توجه قرار بگیرد تا جایی که هم چنان بسیاری، این مجموعه داستان را یکی از موفقترین آثار محمد محمدعلی میدانند.
در دهه شصت او پر کارتر شد و بیشتر از همیشه نوشت. با پرداختن به طبقه متوسط و طبقه کارگر، مسائلی چون فقر، عدم امنیت شغلی، بازنشستگی، فرومایگی، جنگ، مهاجرت، عشق و سردرگمی مضامین اصلی داستانهایش شدند.
داستانهای او قصه آدمهایی هستند که ما به ازای بیرونی دارند؛ آدمهایی که با پیامدهای انقلاب و جنگ و بحرانهای پی در پی ناشی از آنها سالها دست به گریبان بودهاند.
انوشه منادی، نویسنده و منتقد، نیز در گفتگو با بی بی سی فارسی گفت:« محمدعلی از نسلی از نویسندگان دهه پنجاه و شصت و هفتاد بود که عنصر شخصیت و تاثیر جامعه در شکلگیری و اضمحلال شخصیت را در داستانهایش به کار برد. داستانهایی به ظاهر ساده و معمولی که در همه آنها استعارهای تازه وجود داشت.»
انوشه منادی و محمد محمدعلی هر دو از جمله داستان نویسان و شرکتکنندگان در جلسات داستانخوانی و داستاننویسی پنجشنبهها با نظارت هوشنگ گلشیری بودند.
انوشه منادی محمد محمدعلی را یک نویسنده بسیار ایرانی میداند که بیوقفه تلاش میکرد تا علاوه بر نگاه واقعگرایانه به جامعه، به طبایع زندگی ایرانی که در معرض مدرنیسم قرار گرفته و گاهی دچار گسست و خارجیسازی شده، نیز بپردازد و آن را مورد بررسی قرار دهد.
به گفته آقای منادی، در آثار او ترکیبی از سنت داستانسرایی ایران با تکنیکهای نوین نوشتن و بهرهگیری از عناصر فانتزی شرقی به وضوح دیده میشود که تمامی این عناصر با هم به شکل یکپارچه و متناسب در آثار او جا گرفته است.
محمد محمدعلی در سال ۱۳۶۴به همراه جواد مجابی، محمد مختاری و حمیدرضا رحیمی جلسه شاعران سهشنبه را تشکیل داد.
جواد مجابی در گفتگو با بی بی سی فارسی به گروه سه شنبهها اشاره کرد و گفت: «این گروه به مدت ده سال در جلسات هفتگی خود به تبادل اندیشههای ادبی میپرداخت و یک نوع زندگی ادبی برایمان مهیا میکرد. در بدترین شرایط زمانی، این جلسات به یکی از مهمترین زوایای زندگی ادبی ما تبدیل شد و به ما کمک می کرد که تنهایی و عزلت آن روزها برایمان هموار شود و من همان جا محمدعلی را به عنوان یک داستاننویس باهوش، زیرک و با قلم جذاب و خیال شگفتآور دیدم.»
محمدعلی در دهه هفتاد اولین رمانش را با نام «رعد و برق بی باران» منتشر کرد و بعدهم رمان «نقش پنهان» را به چاپ سپرد؛ رمانی که بسیاری از منتقدان آن را تحسین کردند.
رمان «نقش پنهان» در چهار فصل زندگی آدمهایی را روایت میکند که با کابوس و خاطره زندگی می کنند. در این رمان، زندگی نسلی روایت میشود که با یقینها و آرمانهای فراموششده و گمشده دست به گریبان است.
او سپس در دهه هشتاد سه رمان «آدم و حوا»، «جمشید و جمک»، و «مشی و مشیانه» را به عنوان مجموعهای سهگانه منتشر کرد.
در این مجموعه، محمدعلی با بهرهگیری از اطلاعات تاریخی، اسطورهای و تخیلی، آثاری شگرف و منحصربهفرد خلق کرده است. در این آثار، نقش راوی اسطورهها به عهده یک شخصیت زن قرار دارد و زن به عنوان یک شخصیت اصلی و مهم داستان ظاهر میشود.
نویسنده در بازآفرینی اسطوره در داستانهایش تبعیضی بین جنسیتها ایجاد نمیکند. او با انتخاب شخصیتهای زنانی که اندیشمند هستند، تحول شخصیتی و فرهنگی زنان را به تصویر میکشد، این نکته در تمامی آثار او به طور آشکار به چشم میآید.
جواد مجابی درباره ارزش ادبی آثار محمد محمدعلی به بی بی سی فارسی گفت: «در مورد داستانها و رمانهای محمد علی بهطور خلاصه اگر بخواهم بگویم، داستانهای دره هند آبادش داستانی دلچسب، روان و جذاب است که خیلی راحت با خواننده ارتباط برقرار میکند و دیدگاه خاص نویسنده را در بردارد. تعدادی از رمانهای او ترکیبی از خیال و واقعیت بود که واقعیت در آن نقش مهمی داشت و زندگی طبقه متوسط مردم ایران را مورد بررسی قرار میداد، مثل «برهنه در باد» یا «نقش پنهان»، اما در دوره بعد، نوشتن رمانهایی مانند «آدم و حوا»، »جمشید و جمک» . «مشی و مشیانه» درواقع یک تجربه جدیدی است که خاص ایشان است و کمتر کسی این طور خلاق توانسته بود با بهرهگیری از اساطیر ایرانی تغییری در فضای رمانهای ایرانی ایجاد کند.»
محمد محمدعلی، علاوه بر زندگی پربار ادبی، در عرصه اجتماعی، دفاع از آزادی بیان و مبارزه با سانسور، نویسندهای فعال بود.
او از جمله کسانی است که همراه محمد مختاری، منصور کوشان، فرج سرکوهی و بسیارانی دیگر از اوایل دهه هفتاد برای ازسرگیری فعالیتهای کانون نویسندگان ایران کوشید و در این راه از جمله مقاله مهم «فراخوان فرزانگان» را در سال ۱۳۷۳ در مجله تکاپو منتشر کرد.
در پی انتشار این مقاله، کوششهای جمعی نویسندگان به نامه مهم و معروف «ما نویسندهایم» انجامید که با امضای ۱۳۴نویسنده منتشر شد و تاثیری عمده بر فضای فرهنگی و روشنفکری ایران بر جای گذاشت.
محمد محمدعلی، یکی از سرنشینان اتوبوس ارمنستان، مشهور به اتوبوس مرگ، بود. وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی کوشید اتوبوس حامل نویسندگان را به قعر دره بیاندازد.
محمد محمدعلی، همچون شماری دیگر از مسافران آن اتوبوس، بعدها شرحی از این وقایع را نوشت.
جواد مجابی درباره این وجه از شخصیت محمد محمدعلی نیز به بی بی سی فارسی گفت:« او از سال ۱۳۵۶، یکی از اعضا و همکاران صدیق کانون نویسندگان ایران بود. محمدعلی در تمام این دوران و بهمدت ۱۷ سال، از گردانندگان کانون نویسندگان ایران بود و وفاداری خود را به این کانون ادبی فعال در عرصه اجتماعی نشان داده بود. در اتوبوس ارمنستان هم با هم بودیم و به یاد دارم که چقدر با شکیبایی همه را که در دره حیران مرگ بودیم تسلی میداد. او همیشه میکوشید با متانت و دلجویی، همه را آرام کند.»
- ۰۲/۰۷/۱۲