-
جوان بودم و حقش نبود این قدر دلم بگیرد. دلم میخواست میتوانستم چند روزی بگردم و تفریح کنم و بی خیال باشم. چند روز از غرولندهای مامان دور باشم و کمی زحمت فرسایندهی مراقبت از بچه ها از دوشم برداشته شود. همین بود که دعوت سادهی میترا را از خودش جدی تر گرفتم و با صدای بلند اعلام کردم:
- ۰ نظر
- ۲۴ دی ۹۹ ، ۱۷:۳۵