خوان رولفو / عبدالله کوثری
|
- ۰ نظر
- ۲۷ مهر ۹۵ ، ۱۷:۰۸
خوان رولفو / عبدالله کوثری
|
ناگهان سر دختر را دیدند که از توی گل بیرون زده بود، چشم هایش گشاد شده بود و بی صدا کمک می خواست. اسم کوچکش «آسوسینا لیلی» بود. در آن گورستان وسیع، جایی که بوی مرگ لاشخورها را از دور دست ها به سوی خود می کشید، آن جا که ناله کودکان یتیم و شیون زخمی ها فضا را پر کرده بود، دخترک که با سماجت تمام به زندگی چسبیده بود، نمادی از این فاجعة غم انگیز بود. دوربین های تلویزیون تصویر غیر قابل تحمل آن سر را، که مثال کدویی سیاه از توی خاک و خل، جوانه زده بود، مخابره کردند، حالا کسی نبود که او را نشناسد و اسمش را نداند.