دانلود پیدیاف
دانلود ورد
داستان کلیسای جامع(روایت کارور از ملاقات)
سیل در اردو
تس گالاگر، ترجمهی اسدالله امرایی
یک توضیح:
تس گالاگر از سال ۱۹۸۲ تا پایان زندگی ریموند کارور با او زندگی میکرد، ماجرای نوشتن این داستان به نقل از مقدمهی کتاب «کلیسای جامع، دو روایت» ترجمهی اسدالله امرایی:
تس گالاگر در سال ۱۹۷۰ به مدت یک سال در بخش تحقیق و توسعهی ادارهی پلیس سیاتل کار میکرد وظیفه او راه اندازی سیستمی بود که در انگشت نگاری مورد استفاده قرار میگرفت. همکار او جری کاریوو، مردی نابینای مادرزاد بود. تس اثر انگشتها را روی لوحی به صورت برجسته در می آورد و جری با لمس برجستگیها آنها را طبقه بندی میکرد. تس و جری سر این قضیه با هم دوست شدند.
در سال ۱۹۸۰ جری از مریلند به تس تلفن کرد و گفت که برای دیداری نزد او میآید همسرش به تازگی بر اثر بیماری سرطان در گذشته بود و او میخواست پیش اقوام زنش بیاید که در ایست کوست زندگی می کردند. به علت نزدیکی به خانهی تس گالاگر که همراه با ریموند کارور در سیراکیوز زندگی میکرد تصمیم گرفت سری هم به او بزند. این برخورد باعث شد که آن دو هر کدام داستانی بنویسند .
***
قصهی آقای گاف، روایت سرهم بندی شدهای که من جور کردهام، با رسیدن مرد کوری به خانهام آغاز میشود، اما داستان واقعی با روزی ده ساعت کار من برای نورمن راث شروع میشود؛ مردکوری که مرا استخدام کرد چون از صدای من خوشش میآمد.