حالا مثلاً همین چند وقت پیش هاست. اما مثلاً نمی دانم که چند وقت. مثلاً این خانه همان خانه است و این جعبه خالی که هر چه فکر می کنم یادم نمی آید چه چیزهایی ریخته ام توش، تلویزیون. و این قوطی آبجو همان کنترلی که خرد شده بود و تکه تکه هایش را با چسب چسباندم. کنترل را بر می دارم و انگشتم را روی آرم آبجو فشار می دهم تا جعبه روشن شود.
- ۰ نظر
- ۲۸ آبان ۹۹ ، ۲۲:۰۶